محل تبلیغات شما




بنابر روایات دساتیر، نخستین پیامبر موسوم به مه آباد صد هزار سال پیش از كیومرث یا به زبان دساتیر فرزینسار می زیست و آخرین آنها یعنی ساسان پنجم به روزگار خسرو پرویز به پیامبری رسیده است. هموست كه درباره وی می گویند چون در روزگار خسرو پرویز، مردم از عهده خواندن متن دساتیر و فهم مندرجات آن بر نمی آمدند، ساسانِ پنجم آخرین پیامبر از پیامبران شانزده گانه، به فرمان ایزد مأمور شد تا آن را به زبان پارسی سره ترجمه نموده و در اختیار مردمان گذارد. وی نیز چنین كرد و علاوه بر ترجمه، تفسیری نیز بر آن نگاشت كه اكنون هم متن و هم ترجمه و تفسیر آن به خط فارسی در دست است، و دستنویس حاضر نیز تنها شامل ترجمه و تفسیر دساتیر به زبان فارسی است.این دستنویس شامل ترجمه و تفسیر فارسی، به خط خوش نستعلیق توسط شخصی بنام صفای گبرشی به سال ۱۲۷۷ هجری (۱۸۶۱ میلادی) نوشته شده و در ۳۷۲ صفحه است. اندازه صفحات ۲۲×۱۶ سانتیمتر و هر صفحه دارای ۱۰ سطر می باشد. در ابتدای دستنویس فهرست مطالب و نام ۱۶ نامه متن ذكر شده، پس از آن آغاز متن با این عبارت شروع می شود:دساتیر آسمانی بفرز آباد وخشوران وخشور، پناهیم بیزدان از منش و خوی بد و زشت گمراه كننده، به راه ناخوب برنده رنج دهنده آزار رساننده، به نام ایزد بخشاینده بخشایشگر مهربان دادگر.»عنوان نامه ها با خط سرخ رنگ نوشته شده و فواصل آیات با چهار نقطه قرمز رنگ مشخص شده است. بعضی از عبارات و اصطلاحات نیز با خط سرخ رنگی كه در بالای آنها كشیده شده، مشخص شده، و هر جا تفسیر و شرحی آمده، واژه شرح» با رنگ سرخ جلب توجه می كند. در آخر متن كتاب ـ قبل از بخش فرهنگ لغات ـ مقدمه ملافیروز آمده كه در انتهای آن در تاریخ ختم ترجمه و انجام آن ماده تاریخی به شعر سروده كه ابیات پایانی آن چنین است:جستمش تاریخ بهر اختتام
داد هاتف پاسخ از دارالسلام
از جلوس یزدجرد شهریار
سال و مه مبهم مگو، گو آشكار
روز هفتم ماه اسفندار بود
كز تكاپو خامه آسایش نمود
بُد صدو هشتاد و پنج و یكهزار
سال كاین گنج نهان شد آشكار
هست ایجاز سخن حُسن كلام
باد بر خواننده از ناظم سلام»1»
البته تاریخ ذكر شده ظاهراً اشتباه كاتب است و صحیح آن (بُد صد و پنجاه و هشت و یكهزار = ۱۱۵۸) می باشد. پس از متن كتاب، فرهنگ لغات آن آمده كه با این عبارات شروع می شود: بسم الله الرحمن الرحیم ـ بنام ایزد بخشاینده بخشایشگر دستگیر مهربان ـ فرهنگ لغات كتاب مستطاب دساتیر ـ باب الف ممدوده، ۱۱ ب به سكون بای ابجد نام یكی از عناصر اربعه به معنی آبرو و عزت و دولت و قدرت.»
انجام كتاب: یوزه بر وزن موزه به معنی تفتیش و تفحص و جستجو باشد، یوزه به معنی تفحّص است و الحاق های هوز در آخر به جهت حركت حرف آخر است چه پیوسته آخر كلمات فارسی ساكن می باشد. در هزار و دویست و هفتاد و هفت هجری به نگارش دساتیر آسمانی و چم باستانی پرداخت، نگارنده درویش فرومایه صفای گبرشی»
● دساتیر و چیستی آن
در سال ۱۷۷۸ میلادی برابر سال ۱۱۹۲ هـ.ق، ملاكاوس از پارسیان هند به دلیل اختلافی كه در میان پارسیان به خاطر تقویم روی داده بود و این یك ماه تفاوت در سال یزدگردی سبب پس و پیش كردن جشن ها و آیین های زرتشتیان شده بود، با پسرش ملافیروز به ایران رفت تا با زرتشتیان ایران درباره تقویمشان و حل این اختلاف مذاكره نماید. در آن زمان وی برای اولین بار در اصفهان دستنویس منحصر به فرد دساتیر را به دست آورده، با خود به هند برد.[۲] در آن هنگام كه ملافیروز هنوز جوانی بیش نبود، پس از گذشت سال ها و با رنج بسیار دساتیر را در بمبئی به چاپ رسانید و در مقدمه آن تاریخ نشر كتاب را چنین آورده:
بُد صد و پنجاه و هشت و یكهزار
سال كین گنج نهان شد آشكار
منظور از ۱۱۵۸ سال یزدگردی است كه معادل میلادی آن ۱۸۱۸ می باشد. این دستنویس كه به خط فارسی نوشته شده، هنوز در كتابخانه ای موسوم به ملافیروز در بمبئی موجود است.[۴] این كتاب مجموعه ای از الهامات است كه به ادعای نویسنده یا نویسندگان آن، از سوی خدا به شانزده پیامبر خود یا فرجیشور كه یكی پس از دیگری و در روزگاران مختلف به رسالت می رسند، به زبان نامعلومی كه هیچ پایه و اساسی ندارد ـ ولی به نام زبان آسمانی نامیده شده ـ برای هدایت مردم و رهنمون كردن ایشان به رستگاری نازل شده است.این شانزده پیغمبر (فرجیشور) كه به دریافتِ سخنان آسمانی كامیاب شدند، عبارتند از:
1-مهاباد
2- جی افرام
۳- شای كلیو
۴- یاسان
۵- گلشاه
۶- سیامك
۷- هوشنگ
۸- طهمورس
۹- جمشید
۱۰- فریدون
۱۱- منوچهر
۱۲- كیخسرو
۱۳- زرتشت
۱۴- سكندر
۱۵- ساسان نخست
۱۶- ساسان پنجم.نامه های آسمانی دساتیر دارای آیات یا فقرات متفاوتی است. هر چند بلندترین این نامه ها از لحاظ حجم مطلب، نامه شت وخشور زرتشت است، اما به لحاظ تعداد فقرات بزرگ ترینِ آنها نامه شت مهاباد است كه ۱۷۰ فقره دارد و كوچك ترین آن نامه سكندر با ۱۶ فقره می باشد. بقیه این نامه ها و تعداد فقرات آن بدین گونه است: جی افرام ۸۸; شای كلیو ۸۰; یاسان ۶۴; گلشاه ۳۷; سیامك ۵۰; هوشنگ ۳۸; طهمورس ۵۶; جمشید ۹۳; فریدون ۴۸; منوچهر ۳۶; كیخسرو ۲۸; زرتشت ۱۶۴; سكندر ۱۶; ساسان نخست ۹۳; ساسان پنجم ۴۲. قابل ذكر است كه هیچ یك از این فقرات همانند سخنان زرتشت درگاتاها نیست و به عبارتی دیگر در همه سرودهای گاتاها و یا سراسر اوستایی كه امروزه در دست است به هیچ وجه به مطالب یا موضوعی كه شباهتی با مطالب ساختگی دساتیر داشته باشد وجود ندارد. نامه هوشنگ جادوان خرد» و نامه طهمورس برین فرهنگ» و نامه جمشید فرازین اروند» و نامه فریدون هنرستان» و نامه منوچهر دانشیار» و نامه كیخسرو سروشی كردار» نام دارند. خاندان نخستین پیامبر كه آبادیان خوانده شده، در هنگام یكصدزاد سال خسروی مینوی كردند. یعنی این خاندان همانند برخی پیامبران قوم بنی اسرائیل، پیامبری و شهریاری را با هم داشتند.
هر زاد در دساتیر هزار واد سال است و هر واد سه هزار جاد سال، و هر جاد یك هزار مَرَد سال، و هر مَرَد یك هزار وَرَد سال، و هر وَرَد یك هزار فَرَد سال، یك فَرَد یك میلیون سال، یك اسپار یك میلیارد سال، یك سمار ده میلیون سال و صد هزار سال را یك سلام گویند. بنابراین و با این حساب یك زاد دو هزار تریلیون سال می شود5».
آخرین پادشاه این خاندان كه آباد آزاد» نام دارد، خسته و وامانده گردید و دیگر نتوانست مردم را از كجروی باز دارد، ناچار از جهان روی برتافته، از دیده ها پنهان شد (نامه جی افرام، فقره ۲۰)، و گیتی از این پیش آمد پرآشوب شد. چند تن از نیكان از افرام پسر آباد آزاد درخواست كردند كه به تخت پدر نشنید. در همان هنگام فرمان آسمانی به او رسید و به سروری و راهنمایی جهانیان برگزیده شد. چون نوبت پیامبری و خسروی به افرام رسید (نامه مهاباد، ۱۷۰ و جی افرام، فقره ۵)، برای خود عنوان جی» را برگزید، و جانشینان جی افرام به جیان» موسوم اند. خاندان جیان یك اسپارسال كه برابر یك میلیارد سال است، فرمانروا بودند. جی آلاد آخرین شهریار این خاندان همانند آباد آزاد از كردار ناستوده مردمان به ستوه آمده، از گیتی روی بگردانید. آنگاه دیگرباره آشوب برخاست تا این كه پسر وی كلیو» قیام كرده، به جای پدر نشست و عنوان شاهی» گرفت (نامه جی افرام، فقره ۸۸). خاندان شای كلیو به شاییان موسوم اند و مدت یك سمار سال كه ده میلیون سال باشد شهریاری داشتند. شای مِهبول آخرین شهریار این خاندان نیز همانند آباد آزاد و جی آلاد، به خاطر كردار ناهنجار مردمان از خسروی كناره گرفت و از دیدارها پنهان شد. باز آشوب همه جا را فرا گرفت و مردم به خواست و فرمان آسمانی، یاسان فرزند شای مهبول را به شهریاری و پیغمبری برگزیدند. خاندان یاسان موسوم به یاسانیان است و نود و نه سلام سال مدت شهریاری آنان بوده. آخرین پادشاه یاسانیان، یاسان آجام نیز از شهریاری كناره گرفت و مانند دوره دیگر پادشاهان پیشین، گیتی پر از آشوب و فتنه گشت. مردم دیوآسا به جان هم افتادند، آنچنان كه نام مردمی دیگر به ایشان راست نیامدی، جهان روبه تباهی و بیداد رفت و این چنین بود تا این كه خداوند فرزینسار پسر یاسان آجام را كه گلشاه نام دارد به پیغمبری و فرمانروایی برانگیخت. باید توجه كنیم كه دساتیر به تقلید از اوستا دارای متن و تفسیر است و این متن چنان كه اشاره شد به دلیل اختصاص به شانزده پیغمبر به شانزده بخش (نامه) تقسیم شده و هر بخش یا نامه به نام پیغمبری موسوم است. هر یك از این نامه ها با ستایش خداوند و با عباراتی چون: پناهیم به یزدان از منش و خوی بد و زشت گمراه كننده به راه ناخوب برنده رنج دهنده آزاررساننده، به نام ایزد بخشایشگر مهربان دادگر; بنام یزدان.» آغاز شده و در انجام هر یك از آنها پیدایش و ظهور پیامبر بعدی كه پس از آن باید بیاید نوید داده شده است، به طور مثال در پایان اولین نامه موسوم به نامه مهاباد، خداوند این چنین مهاباد را مورد خطاب قرار می دهد: پس از تو آیین ترا جی افرام زنده كند و او پیامبری باشد سترگ، از این آگهی بخشید به آباد روانشاد كه چون این خجسته آیین از ناخویی مردم به زبونی گراید و برافتد، جی افرام كه یكی از نژاد تو باشد آیین ترا زنده گرداند و از سر نو میان مردم بگستراند و او پیامبری باشد سترگ».و در انجام نامه كیخسرو، با این عبارات ظهور زردشت نوید داده می شود: و از لهراسب پوری آید خوب در هنگام او پیامبر بزرگ زردشت آید; و نامه او پرخیده و اپرخیده باشد».
در تاریخ و داستان و نوشته های دینی ایران از روزگار باستان تا زمان پیدایش دساتیر، در هیچ جا پیغمبران و یا كسان دیگری را سراغ نداریم كه نام مهاباد، جی افرام، شای كلیو و یا سان داشته باشند; مطمئناً اینان رسولان یا پادشاهان ساخته و پرداخته ذهن نویسنده یا نویسندگان دساتیر است. جالب تر این كه دوازده پیامبر دیگر كه در كتاب دساتیر از آنها یاد می شود، در متن به یك نامه و در ترجمه و تفسیر به نام دیگر خوانده شده اند:
فرزینسار = گلشاه یا كیومرث / سیامر = سیامك / هورشار = هوشنگ / تخمورد = تهمورس / جرمشار = جمشید / پرسیدوم = فریدون / میرزاد = منوچهر / كیلاسرو پسر هیرتاووش = كیخسرو پسر سیاوش یا سیاوخش / هرتوش یا هرتوشاد پسر هرسفتمار = زرتشت پور اسفنتمان/ سیمكندش =سكندر/ خرمین سرسار= نخستین ساسان/پندم اردیناس= پنجم ساسان
ساختگی و جعلی بودن زبان دساتیر در نام های به كار رفته در متن به خوبی آشكار است; مثلا در دو نام آخر، معادل كلمه ساسان یكبار سرسار» آمده و دیگر بار اردیناس». و این نشان دهنده آن است كه نویسنده دساتیر حتی برای ساختن واژگان یكسان و همانند نیز از قاعده و قانون خاص پیروی نكرده و در همه جا ردپای ذهن آشفته و بیمار وی كاملا هویداست. در این باره استاد پورداود آورده: زبان متن دساتیر به زبان های كهن ایران چون فرس هخامنشی و اوستایی و پهلوی و پازند نمی ماند و نه به لهجه های دیگر باستانی مانند تخاری و سكزی و سُغدی و جز اینها، با زبان سانسكریت هم سروكاری ندارد و نه با هیچ یك از لهجه های سرزمین هند، از شعبات زبان های یونانی و لاتینی هم نیست، با زبان های سامی چون بابلی و عبری و سریانی نیز پیوندی ندارد، با زبان های چینی نیز خویشی ندارد. همچنین با زبان های اقوام سومر و ایلام و قبطی كه در حدود چهار یا سه هزار سال پیش از مسیح در سرزمین های عراق و خوزستان و مصر می زیستند شباهتی ندارد و نباید هم با هیچ یك از زبان های كهنه و نو، خواه هند و اروپایی، خواه سامی و مغولی پیوستگی داشته باشد، این زبان را خودِ سازنده اش زبان آسمانی نامیده است.».[۷]
باید اذعان نمود كه اینك بیش از ۲۵۰ سال است كه دانشمندان و پژوهشگران بسیاری در دین زرتشتی و زبان های ایران باستان و كتب زند و پازند غور و بررسی كرده اند و در این راستا هر آنچه درباره ایران و دین قدیم ایران در منابع مختلف و به زبان های پهلوی و فارسی باستان و نیز مآخذ گوناگون به زبان های هندی، چینی، عبری، سریانی و ارمنی ـ كه در كتابخانه های مختلف در سراسر جهان ـ موجود بوده به دقت مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است. از این همه و در میان هزاران كتاب و مآخذ گوناگون كوچك ترین مطلب یا نشانه ای كه گواه اصالت و درستی مطالب یا زبان دساتیر و پیشینه آن باشد بدست نیامده است. 8»
● واژه های دساتیر و ساختار آن
اكنون برای هر چه بهتر پی بردن به زبان ساختگی دساتیر و لغات آن و چگونگی تبدیل و تحریف آن، نمونه ای چند از الفاظ و واژگانش را كه در متن آمده با همانند فارسی آن تطبیق می كنیم. چنانچه خواهیم دید برخی از این لغات دیگرگون شده لغاتی است كه در زبان های هندی و پهلوی به كار رفته است:آرخمیده = آفریده; ایوان = كیوان; آسمات = آسمان; بیر = بیر (عدد یك در تركی); باغوری = باختری; بسمود = فرمود; روام = روان; زوراس = تورات; سیامر = سیامك; مرپان = مهربان; هادگار = پروردگار; فروسین = فروردین; انتام = انجام; هروستا= اوستا; شالستن = دانستن; نووسد = نخست; هیراسیام = ایرانیان; هامودهار = آموزگار; هورسته = خجسته; نوراخ = یونان; داهان = داهاك (اژی دهاك); رام ورام = جانواران; گرستاب = گرداب; مرد و شام = مردمان; ایزج = ایزد (یزت پهلوی); هان چیمان = آنچنان; پرمانبر = فرمانبر; تنو = تن; تیمرام = تیر (ماه); شنكر = پیكر; سفاسف سراسر; جهاخ = جهان; آسردن = آزردن; تا = تابنده; بارام = باران; میناسیان = مینویان; هفت = رفت; هیرتاووش = سیاووش; هرتوش = زرتشت; مادر = آتر (آذر); امشاسیان = امشاسپندان; مزدام = مزدا; هان = آن (ضمیر اشاره); میلادیدن = آفریدن; همیكه = همینكه.
و اینك برخی لغات دساتیری و همانندهای آن در زبان های خارجی: ▪ دساتیرزبان های خارجی فارسی
▪مرزیگیدنمرنچیدن (پهلوی)مردنـ مرگیدن
▪ادـ حدایت (پهلوی)هست▪همارامار (پهلوی)امارهـ حساب
▪مرتازمرتم (پهلوی)مردم
▪دهاسده (هندی)بدن
▪انكانك (هندی)بسیار
▪سابساب (هندی)همهـ هر
▪سریرشریر (هندی)جسم
▪سداسدا (هندی)همیشه
▪آب رااپر (گجراتی)خود
▪امامنه (گجراتی)اكنون
▪پاشپاس (سانسكریت)نزدیك
استاد پورداود درباره لغت های دساتیری و چگونگی ساخت آنها می نویسد: نویسنده دساتیر از برای لغت سازی چندین شیوه به كار برده است: به برخی از واژه های فارسی معنی دیگر داده، آمیغ كه به معنی آمیزش است در دساتیر یعنی حقیقت و آمیغی یعنی حقیقی، یوزه به معنی توله شكاری درست است اما در دساتیر به معنی تفتیش است و جز اینها، برای برخی لغت های عربی فارسی ساخته است، چون خانه آباد به جای بیت المعمور (كعبه) و هر سویه پادشاهان به جای ملوك الطوایف و كُنوَر به جای فاعل و چشمیده به جای منظور و برش دید به جای قطع نظر از. و جز اینها. یك رشته از لغاتش مفهوم لغات تازی است: چون اویش = هویت، راست پوش = كافر، افرازستان = عالم علومی، فسرده شهر = عالم سفلی، نخستین انداز = بدیهه.
برخی از لغت ها را از روی قیاس ساخته، از روی خورشید كلمات هورشید و ماهشید درست كرده است. در بسیاری از واژه های فارسی حرفی از اول و آخر آنها انداخته یا حرفی به اول و آخر آنها افزوده لغت های دیگری ساخته است: نیواره چوبی است كه بدان خمیر پهن كنند درست مانند وردنه، نظر به ریشه و بنیاد آنها هر دو درست است اما در دساتیر به نیور یا نیوار معنی جوّ داده شده، باستان در دساتیر باس شده به معنی كهنه و قدیم در مقابل حادث، به انجام واژه چم (= معنی) یك راء افزوده شده چمر یعنی آشكار و پیدا و در سرلغت همه» حرف نفی اَ» افزوده شده اهمه» یعنی ناقص و ناتمام و جز آن، با این شیوه ها نویسنده دساتیر یاوه های خود را به قالب الفاظ و عباراتی به آسانی در آورده زبان عهد ساسانیان به قلم داده است. از برای هیچ لغتی در تنگنا نبوده، بسا از برای یك لغت عربی چندین لغت تراشیده است: هر آینه بود، هر آینه هستی، ناچار باش، ناگزیر باش، ناچار هست، گرورفرتاش همه اینها به معنی واجب الوجود است. شایسته هستی، شایسته بود، ناور فرتاش یعنی ممكن الوجود9»
 
آموزه های دساتیری
بنابر روایات دساتیر، شانزدهمین پیامبر كه ساسان پنجم است و معاصر خسرو پرویز به شمار آمده، دساتیر را به زبان فارسی جدید آمیخته با واژه های ساختگی دیگر، ترجمه و تفسیر كرده و در ذیل عبارات نامه ها درج كرده است. بدین سان كتاب دساتیر (۱۶ نامه) در حقیقت دارای دو بخش جداگانه است: متن نامه ها ـ كه شامل گفته ها و دستورات خدا با پیامبران شانزده گانه خویش البته به زبان ساختگی دساتیری است ـ و دیگر ترجمه و تفسیر آنها منسوب به ساسان پنجم به فارسی آمیخته با لغات و اصطلاحات مجعول. مطالب دساتیر آمیزه ای است از افكار گوناگونی كه تا سده ۱۰ قمری / ۱۶ میلادی در ادیان، مكاتب و مذاهب مختلف در ایران رواج داشته است و حتی گاهی ترجمه عباراتی از قرآن كریم، تورات و اوستا در آن دیده می شود كه به شیوه معمول با اندك دخل و تصرفی و گاه عیناً در كتاب نقل می شود. در نامه جی افرام فقره ۷۰ آمده كه دو گونه نامه است كه ایزدی هستند: یكی همین نامه كه از آفرینش دو جهان سخن می گوید و دیگر كهین نامه كه آن را دساتیر خوانند: یزدانی نامه دو است نامه نخستین دو گیتی است و آن رامهین نامه گویند و به زبان فراز آباد فرز دساتیرش نامند كه مهین نامه یزدان باشد. و دیگر دساتیر خوانند كه كهین نامه یزدان باشد10»
بنابر دستور آسمانی دساتیر یا كهین نامه، آفریدگار خدایی است یكتا كه در نامه ها به نام های مزدام، مزدان، لارنگ، زمرپان، شمتا و هرمهر خوانده شده و ذاتی قدیم و ابدی است. دارای صفات بسیار است، ولی صفاتش از ذاتش بیرون نیست، بی شریك و مانند و ضد، بر همه چیز آگاه و بر هر كاری تواناست. زمان های گذشته و آینده همه یكباره بر او آشكار و نزد او حاضر است. خداوند نُه آسمان را بیافرید و به هر یك خرد و یا هوش و روان و تن ارزانی داشت. در آسمان ها فرشتگان بی شمار و ستارگان فراوانند. هر یك از آنها را نیز خرد و روان و تن است. سیارگان گردنده نیز دارای خرد و روان و تن هستند، چنان كه در نامه مهاباد (اولین نامه دساتیر، فقرات ۱۴ به بعد) در این باره می خوانیم: بدین گونه از هر خردی هوشی و روانی و تنی پیدا گردانید تا سپهرستان انجامید و به پایان رسانید، مانند هوش كیوان سپهر فرنسانام و روانش لاتینسا و تن او ارمنسا، و خرد هرمزد سپهر انجمداد و روان او نجم آزاد و شید آزاد تنش، و خرد و روان و تن بهرام سپهر كه نامیده شده به بهمن زاد و فرشاد و رزباد واد، و خرد و روان و تن خورشید چرخ شاد آرام و شادایام و نشاد ارسام نام، خرد و روان و تن ناهید آسمان نروان و فروان و زروان نام، خرد و روان و تن تیر چرخ كه ارلاس و فرلاس و ورلاس نامند، خرد و روان و تن ماه آسمان فرنوش و ورنوش و اردوش آفرید».
ترتیب آفرینش آنطور كه در نامه مهاباد آمده به گونه ای است كه در كتب حكمای مشّایی چون فارابی و ابن سینا دیده می شود.[12»بدان گونه كه در عقاید و آراء ادیان قدیم ایران و نیز اشراقیان دیده می شود) چنانكه در نامه مهاباد فقره (۴۹ ـ ۴۸) آمده: بر آتش و باد و آب و خاك چهار فرشته گماشته گشت، بدین نام: انیراب و هیراب و سمیراب و زهیراب».
جهان و مجموعه آن همانند تن آدمی و اعضایش است: آسمان پوست آن، كیوان اسپرز آن، برجیس جگرش، بهرام زرداب آن، خورشید قلب، ناهید معده، تیر مغز، ماه شُش، ستارگان و بروج رگ های آن، آتش دلش، هوا نفسش، آب عرقش، خاك گردپای آن، برق همچون لبخندش، رعد چون آوازش، باران چون اشكش و بالاخره كانها و گیاهان و جانوران كرم های پیكر آن. پوست آدمی چون آسمان است و هفت اندامش كه سر و سینه و معده و دو دست و دو پا باشند بجای هفت سیاره اند، خون و بلغم و صفرا و سودا نیز بجای عناصر چهارگانه آتش و آب و خاك و هوا هستند. (نامه جمشید، فقره ۵۸).
ادوار عمر جهان به شماره ستارگان سیار است و هنگامی كه دور ماه به پایان رسید، باز دوران های عالم به همان وضع و صورت پیشین از سر گرفته می شود. بنابر دساتیر طول زمان صد هزاران هزار سال است. شماره و اعدادی كه برای نگاه داشتن تاریخ و محاسبه ادوار جهانی به كار گرفته می شود چنین است:
یك سلام سال (صد هزار سال)، یك سمار سال (ده میلیون سال)، یك اسپار سال (یك بیلیون سال)، یك فرد سال (یك میلیون سال)، یك ورد (یك هزار فرد سال)، یك مرد (یك هزار ورد سال)، یك چاد (یك هزار مرد سال)، یك واد (سه هزار چاد سال)، یك زاد (دو هزار واد سال).
و ترتیب اعداد نیز بدین شرح است: یك، ده، صد، هزار، سلام ـ یعنی صدهزار را سلام گویند ـ و صد سلام را شمار و صد شمار را اسپار و صد اسپار را راده و صد راده را ارآده و صد ارآده را راز و صد راز را آراز و صد آراز را بی آراز گویند.
در دساتیر به تناسخ ارواح كه یكی از معتقدات ـ اصلی ـ مذاهب هندی است توجه خاصی شده است. انسان برترین نوع آفرینش است كه به یاری روان و خرد به عوالم بالا و منزلت فرشتگان تواند رسید. و برای رسیدن به این مقام باید از چرخه تسلسل تولد و مرگ رهایی یابد. بنابر این عقیده روان تمامی موجودات، اعم از آدمی، جانوران، گیاهان و جماد، از جسمی به جسم دیگر در حال انتقالند. در نامه مهاباد (فقره ۷۱ـ۶۷) پیغمبرآباد از خداوند می پرسد: چگونه است كه پادشاهان و فرمانروایان و توانگران هم در زندگانی به رنج و اندوه اندراند؟ خداوند در پاسخ گوید: برای این كه آنان در زندگی تن پیشین خود بدكار بودند. سزای خود را در زندگی دیگری می بینند، دیگر باره ناخوش و رنجور متولد می شوند یا به رنج های دیگر دچار آیند، جانور زهردار و درنده آنان را می گزد، اینها كیفر كردارهای زندگی پیشین خود آنان است. همچنین جانوران درنده و مرغكان و چهارپایان هر یك پاداش و پادافراه زندگی پیشین خودشان را در زندگی بعد خواهند دید، اگر دوره یك زندگی كافی نبود و سزا به آن اندازه نباشد كه گناه زندگی پیش را فرو شوید، در دوره زندگی سوم و چهارم سزا خواهند یافت، چندان خواهند رفت و آمد تا آن گناه پیشین پاك شود. كسانی كه نادان و بدكنش اند در زندگی دیگر به كالبد گیاه و رستنی متولد شوند و مردمان ناآزموده و زشت كردار به كالبد كانی (معدنی) در آیند، چارپایانی كه در این جهان چون اسب و گاو و شتر و خر باركش اند مردمانی بودند كه به كالبد جانواران در آمده در باركشی كیفر رفتار خود می بینند.
 لازم به ذكر است كه در دساتیر مشقت و ریاضت و به خود سختی دادن و طریق درویشی و گدایی گزیدن از اهمیت بسیاری برخوردار است. از ریاضت و روزه گرفتن و با خواندن اوراد مخصوص ممكن است روح آدمی مدتی از كالبد جسمانی بیرون آمده و به سیاحت جهان دیگر برود و پس از آن باز به پیكر خود رجعت نماید. روان چنین شخصی چنانچه به این پایه و مقام برسد از چرخه كارما» رهایی خواهد یافت و دیگر كالبد عوض نمی كند، و پس از مرگ به صورت جاودانی در بهشت خواهد ماند. اما چنانچه كسی در زندگانی كنونی راه خوشی و كامرانی را پیشه خود سازد واز كردار و پندار زشت و ناپسند بهره مند باشد، در زندگی بعد از منزل انسانی به پایگاه حیوانی تنزل خواهد نمود. بنابر دستورات دساتیر، خورشید و ماه و ستارگان و نیز روشنی چراغ و آتش را باید ستایش كرد و در معابد برای ستارگان تندیس ساخت و نماز و آیین های پرستش را رو به روشنایی یا اجرام فلكی به جای آورد. در دساتیر ستارگان (ششكاخ) جزو خدایان به شمار رفته اند و وبنابر عقیده پیروان آن، گردش جهان و نظم آن زیر نفوذ هفت سیاره و ستارگان متعددی است كه در آسمان مشاهده می گردند، و خدای دساتیر بارها و بارها پیامبران خود را دستور به ستایش ستارگان می دهد، چنانكه در (نامه هوشنگ فقره ۷، نامه جمشید فقره ۱۴، نامه فریدون فقره ۷ و جز اینها) ایشان، به پرستش بهرام و ناهید و تیر و غیره مأمور شده اند. و نیز در فقره ۵۵ نامه یاسان آمده: پس برابر ششكاخ آی و نماز كن و ششكاخ ستارگانند و آتش كه فروغندگانند». آنگاه در فقره بعد تأكید می شود چنانچه خواهی نمازت به یزدان برسد، باید در برابر ششكاخ نیز نماز به جای آوری.
در نامه مهاباد فقرات ۶۳ و ۷۴ ـ ۷۱ مطالبی درباره سزا و كیفر كسانی كه زندبار یا جانوران سودمند را آزار می دهند و یا می كشند مطالبی ذكر شده و بر طبق آن باید از خوردن گوشت جانوران پرهیز كرد. اما در نامه زردشت فقره ۱۵۴ كشتن جانوران زیانبار (تندبار) نیكو شمرده شده است.
بنابر تعالیم دساتیر، مردگان را یا باید سوزاند، یا به خاك سپرد و یا در تیزآب انداخت. چنان كه در این باره در نامه مهاباد فقره ۱۵۴ آمده: مرده را در خم تیزآب و تندآب یا در آتش یا خاك سپرید، آنچه فرسنداجیان (امت = پیروان دساتیر) درباره مرده كرده اند آن است كه پس از جدایی روان، تن را به آب پاك شویند و جامه ای نیكو و بویا درو پوشانند، پس بدین گونه تن او را در خم تندآب اندازند چون گداخته شود آن آب را به جای دور از شهر برده ریزند ورنه بدین آرایش به آتش سوزانند یا گنبدی سازند و درون آن چاهی پهن كنند و آن را به سنگ وخشت و رشت استوار و سفید سازند و در كنارهای آن جای ها باشد و تخت ها گذاشته مرده را برافراز تخت خوابانند یا خم در خاك فرو برند و در آن مرده را جادهند یا تابود به زمین نهان سازند و آن چه بیشتر بدان فرسنداجیان كار كردندی خم تند آب بود».
چنانچه دیدیم آموزه های دساتیری تركیبی است ناهمگون از مطالب آمیخته و گرفته شده از ادیان عقاید و مكاتبی مختلف كه بنیان های فكری آن آشكارا با اصول ادیانی چون اسلام و زردشتی كاملا مغایر و متضاد است. این دین ساختگی هر چند كاملا رنگ اشراقی شدید دارد، در بسیاری از موارد از آن جداست. شاید همین دلیل پژوهشگر و ایرانشناس معاصر و بزرگی چون هانری كربن Henri Corbin را به اشتباه انداخته، به طوری كه در مقدمه مجموعه مصنفات شیخ اشراق (جلد ۱/ مقدمه به زبان فرانسوی LVI-LIX) اذعان دارد كه دساتیر و افكار دساتیری، احیاء اندیشه های قدیم ایرانی و ادامه حكمت اشراق است. این سخن دور از تحقیق و همان ادعایی است كه پیروان آذر كیوان داشته اند.
●قدمت دساتیر و چاپ آنبرخلاف آنچه در دساتیر آمده كه مترجم و شارح آن را آخرین پیامبر، یعنی ساسان پنجم دانسته، نویسنده این كتاب (متن، ترجمه و شرح) باید كسی باشد كه ساسان پنجم نیز ساخته و پرداخته وی است و ظاهراً زبان ساختگی و جعلی او را نیز جز خود او كسی نمی دانسته، چه رسد به ساسان پنجم. اما تاریخ تألیف كتاب از عباراتی كه در نامه ساسان پنجم فقره ۳۱ آمده روشن می شود: چون هزار سال تازی آیین را گذرد چنان شود آن آیین از جدایی ها كه اگر به آیین گر نمایند نداندش». بنابر این تاریخ تألیف باید حدود سال ۱۰۰۰ق یا ۱۵۹۲ میلادی باشد و این زمان درست مطابق است با روزگاری كه آذر كیوان مؤسس فرقه آذر كیوانی، از ایران به هند كوچ كرد. از طرفی چون در سراسر كتاب به واژه های هندی و سانسكریت برخورد می كنیم، معلوم می شود كه به احتمال قوی این كتاب در هند نوشته شده است. چنانكه در ابتدای این گفتار اشاره شد، ملافیروز در سال ۱۲۳۳ق/ ۱۸۱۸م متن و ترجمه انگلیسی كتاب دساتیر را به چاپ رساند. پیش از چاپ این كتاب اولین كسی كه به وصف آن پرداخت سِرْ ویلیام جونز Sir William Jonesخاورشناس معروف انگلیسی بود كه نام و وصف دساتیر را در كتاب دبستان المذاهب دیده بود. وی در سال ۱۲۰۳ق/ ۱۷۸۹م، این كتاب را از مهم ترین آثار دینی ایرانیان قدیم و به عنوان كتاب آسمانی و همسنگ اوستا و زند به شمار آورد13»
از ابتدای پیدایش دساتیر و مطرح شدن آن در مجامع علمی، پژوهشگران و دانشمندان غرب و شرق نظرات موافق و مخالفی پیرامون آن اظهار كردند. از یك سو كسانی چون ویلیام جونز مذكور، ملافیروز دستور پارسیان هند (در مقدمه ترجمه انگلیسی دساتیر ۱۸۱۸م 19»۱۹
برخلاف این نظریات، رشید شهمردان در تاریخ زرتشتیان22»
لازم به ذكر است كه با تمام این مباحث، هنوز هم كتاب دساتیر و چگونگی پیدایش و قدمت آن در هاله ای از ابهام قرار دارد و به هیچ وجه در این خصوص نمی توان نظریه قطعی ارائه نمود. اما هر چه هست چنانكه اشاره شد، به دستور سرجان ملكم و با ترجمه ویلیام ارسكین و با كوشش های ملافیروز، با متن این كتاب همراه با ترجمه آن در ۲ جلد در ۱۲۳۳ ـ ۱۲۳۵ق / ۱۸۱۸ ـ ۱۸۱۹م در بمبئی انتشار یافت. جلد اول شامل متن (با ترجمه و تفسیر منسوب به ساسان پنجم) و فرهنگ لغات و جلد دوم حاوی ترجمه آن به زبان انگلیسی است. این كتاب در ۱۲۶۴ ق / ۱۸۴۸م به دست ملاكیقباد با مقدمه ای مبسوط به زبان گجراتی ترجمه شد و نزدیك به ۷۰ سال بعد از ترجمه اول، بار دیگر در آمریكا به قلم میرزا محمد هادی ترجمه و در شماره های مجله Platonist انتشار یافت. متن آن نیز دوباره در سال ۱۳۰۵ ق / ۱۸۸۸م در بمبئی به چاپ رسید و در همان سال دهونجی بهوی جمشید جی مدهورا ترجمه انگلیسی ملافیروز را در همان شهر به چاپ رساند24». كه متأسفانه كاری است شتاب زده و پر غلط.
 
سید حسن حسینی آصف
كتابنامه
پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۵. شهمردان، رشید، تاریخ زرتشتیان و فرزانگان زرتشتی، انتشارات فروهر، ۱۳۶۳.
- دساتیر كتاب آسمانی نیست، چاپخانه هور بمبئی، ۱۹۲۸م.
داعی الاسلام، فرهنگ نظام، ج۱، مقدمه ۲۹ـ۳۳
ملافیروز بن ملاكاوس، دساتیر آسمانی، چاپ بمبئی ۱۸۸۸م، ۱۲۷۵ یزدگردی، چاپخانه دت پرشاد.
 - فرهنگ لغات دساتیر، كتابخانه ملافیروز در بمبئی، به شماره RII, ۲۶مجتبایی، فتح الله، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، مدخل آذر كیوان»، تهران، ۱۳۷۴.
مصطفوی، علی اصغر، ترفند پیغمبر سازان و دساتیر آسمانی (گزارش)، چاپ نخست نوروز، ۱۳۷۰، پخش انتشارات بامداد.
ملكم، سر جان، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ هند، ۱۳۳۰ق / ۱۸۸۶م.
 نامه جی افرام، فقره ۷۰.Jones, William, "The sixth Discours on the Persians", in: Asiatic Researches of Bengal, ۱۷۸۹.
The Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, ۱۸۱۸.
Erskin, William, "On the Authority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan", in: Transactions of the Literary Society of Bombay, ۱۸۱۹.
Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay ۱۸۴۳; Modi, J. J., "A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, ۱۵۲۹-۱۶۱۴ A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the ۱۶th and ۱۷th century", in: Oriental Comference Papers, Bombay ۱۹۳۲.
Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, ۱۸۸۸.
۱- ملافیروز بن ملاكاوس، دساتیر آسمانی، چاپ بمبئی ۱۸۸۸م، ۱۲۷۵ یزدگردی، چاپخانه دت پرشاد، ص۲۲۶.
2- در اینجا ذكر این نكته اامی است كه تاكنون هیچ یك از نویسندگان و خاورشناسان ایرانی و خارجی ـ كه درباره دساتیر تحقیقاتی نموده و مطالبی نوشته اند ـ نتوانسته اند با اطمینان و مستند ذكر كنند كه كتاب دساتیر توسط چه كسی و با چه هدفی و در چه زمانی و درچه سرزمینی نوشته شده است، و اما آنچه با قطعیت می توان گفت این است كه این كتاب در سرزمین هند انتشار یافته. 3- فرهنگ لغات دساتیر، به خط خود ملافیروز، كتابخانه ملافیروز در بمبئی، به شماره RII, ۲۶
4- پورداود، فرهنگ ایران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۵، ص۳۱.
5- پورداود، فرهنگ ایران باستان، ص۳۱. آقای پورداود در توضیح این مطلب در پاورقی می نویسد: در اوستا كه كهن ترین آثار كتبی ایران است بالاتر از عدد بئور baeھvar (=بیور) كه ده هزار باشد، نیامده و ده هزار بار ده هزار (صد ملیون) كه در فقره ۱۰ اردیبهشت یشت آمده نیز همان تكرار كلمه بیور است».
۶- فرهنگ ایران باستان، پیشین، ص۳۹.
۷- نقل از: فرهنگ ایران باستان، پیشین، ص۴۴.
۸- نگاه كنید به: همان، ص۲۰; برای آگاهی از برخی از پژوهش ها و منابع نگاه كنید به آخرین گفتار در این مقاله با عنوان قدمت دساتیر و چاپ آن». نكته قابل ذكر كه استاد پورداود نیز بدان اشاره نموده این است كه ملافیروز ظاهراً به هیج وجه احتمال نداده كه دساتیر آسمانی، دین نامه ای جعلی و ساخته مردی متقلب باشد و شاید به همین خاطر است كه همه جا از آن با آب و تاب یاد كرده و آن را كتاب مقدس و صحیفه آسمانی می خواند و به گفته پورداود: آنچنان كه در ایران پنداشتند حقیقتاً دساتیر از نوشته های دینی ایران باستان است و كتابی است در ردیف اوستا و زبانش یادگاری است از روزگاران گذشته; این است كه نویسندگان دوره ناصرالدین شاه برای این كه چیز نو به بازار آورند به تاراج دساتیر دست گشودند، اما هیچ كدام از خود نپرسیدند اگر دساتیر درست است چرا هیچ یك از فرهنگ هایی كه پیش از برهان قاطع نوشته شده، لغت های آن را یاد نكرده اند، چرا در اشعار شعرای پیش از خودشان یكی از این لغت ها هم دیده نمی شود، چرا در هزارها كتاب نظم و نثر سخنی از مهاباد و جی افرام و شاكلیو و یاسان نیست، چرا از خود دساتیر پیش از انتشارش در هیچ جا نام و نشانی نبود». رك: همان، ص۴۴.
9- فرهنگ ایران باستان، پیشین، ص۴۶ـ۴۷.
10- نامه جی افرام، فقره ۷۰; و نیز: ترفند پیغمبرسازان و دساتیر آسمانی، گزارش علمی اصغر مصطفوی، انتشارات بامداد، چاپ نخست، ۱۳۷۰، ص۲۴۷.
11- دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۴، آذر كیوان»، فتح الله مجتبایی، ج۱، ص۲۵۱.
12- همان
13- بنمتان ویلیام جونز در ششمین اجلاسیه سالانه گفتار درباره ایرانیان، انجمن آسیایی بنگال، ۱۲۰۳ق/۱۷۸۹م:
Jones, William, "The sixth Discours on the Persians", in Asiatic Researches of Bengal, ۱۷۸۹, vol. II/ pp. ۴۳-۶۶.14-. the Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, carefully published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, ۱۸۱۸, pp. ۳۰۵-۳۱۶.
و نیز نگاه كنید به: دساتیر آسمانی، چاپ بمبئی ۱۸۸۸م، ۱۲۷۵ یزدگردی، ۱۳۰۵هـ.ق، چاپخانه دت پرشاد، مقدمه ملافیروز، ص۲۱۸ـ۲۲۶.
15- تاریخ ایران، سر جان ملكم، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ هند، ۱۳۳۰ق / ۱۸۸۶م، ص۷و۸۳ـ۸۴.
16-. Erskin, William, "On theAuthority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan", in Transactions of the Literary Society of Bombay, ۱۸۱۹, vol. II / ۳۶۲-۳۹۵.
17- دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ج۱، ص۲۵۷ ـ علاوه بر دوساسی، نوریس Norris هم در (مجله آسیایی Asiatic Journal، ۹/۴۲۱ـ۴۳۰، چاپ ۱۲۳۵ق / ۱۸۲۰م)، مطالب و زبان دساتیر را مجعول و بی اساس خواند و معتقد بود كه در آغاز ورود اسلام به ایران در سده هفتم میلادی (اول هجری) ایرانیانِ زرتشتی مذهب برای مقابله با دین جدید و كتاب آسمانی آن، از خود دین و كتابی ساخته اند.
- فرهنگ نظام، داعی الاسلام، ج۱، مقدمه ۲۹ـ۳۳; فرهنگ ایران باستان، پورداود، دانشگاه تهران، ۱۳۵۵، ص۱۷ به بعد; تاریخ زرتشتیان، فرزانگان زرتشتی، رشید شهمردان، انتشارات فروهر، ۱۳۶۳، ص۶۹۱; دساتیر كتاب آسمانی نیست، رشید شهمردان، چاپخانه هور بمبئی، ۱۹۲۸م; و نیز:
Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay ۱۸۴۳, p. ۴۰۹-۴۱۱; Modi, J. J., "A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, ۱۵۲۹-۱۶۱۴ A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the ۱۶th and ۱۷th century", in: Oriental Comference Papers, Bombay ۱۹۳۲, p. ۲۸۳-۲۸۸.
19- رشید شهمردان، تاریخ زرتشتیان، انتشارات فروهر، چاپ نخست، ۱۳۶۳، ص۶۹۰ـ۶۹۱.
20- همان، ص۶۸۸ـ۷۰۵.
21-همان، ص۶۹۴ـ۶۹۵.
22- برای اطلاعات بیشتر و متن نامه رك: همان، ص۶۹۶ـ۷۰۳.
23-]. Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, ۱۸۸۸.
24- ترفند پیغمبر سازان و دساتیر آسمانی، گزارش علی اصغر مصطفوی، چاپ نخست نوروز، ۱۳۷۰، پخش انتشارات بامداد.آخرین بروز رسانی ( ۰۱ اسفند ۱۳۸۸ )
برگشت
  
دریافت آگاهی نامهنشانی ایمیل شما: دریافت آگاهی نامهبیرون رفتن         

   
انتشارات فرهنگ ایران
گاهنامه فرهنگی
گروه فرهنگ ایران
شاهنامه فردوسی
پرچم های ایران


دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشورها چیست؟

 
رابطه خدامردمفقر ثروت

چرا بعضی کشورهای جهان ثروتمند و بعضی به فقر دچار شده اند. در جهان 196 کشور وجود دارد که 25 کشور خیلی ثروتمند با درآمد سرانه بیشتر از صد هزار دالر در سال و تعداد از کشور ها منجمله افغانستان خیلی فقیر هستند که درآمد سرانه آنها 600 دالر در سال و یا کمتر از 3 دالر در روز تخمین شده است. اگر روند رشد اقصادی افغانستان به همین کندی ادامه یابد، افغانستان در سال 2822 از جمله کشورهای های ثروتمند قرار خواهد گرفت.


تمرین سه عنصر باعث شده است که کشورها را یا ثروتمند و یا فقیر بسازد.
1. نهادها
پایه گذاری نهادهای با ثبات خیلی مهم است، کشورهای قدرتمند تلاش کردند تا نهادهای با ثبات و سیستم منظم و شفاف بسازند و کشورهای فقیر، نهادهای ضعیف، فردمحور و اتنیک محور را اساس گذاشته اند كه اين مادر و ريشه فساد است. فساد و فقر ارتباط مستقیم دارد، به همین دلیل فساد در کشور های ثروتمند کم و در کشورهای فقیر زیاد است. فساد باعث می شود تا کشورهای فقیر نتواند مالیات خود را به طوری كه لازم است جمع آوری کنند. تخمین های وجود دارد که سالانه در حدود 10 تا 20 بیلیون دالر ثروت کشورهای فقیر در بیرون از این کشورها سرمایه گذاری می شود. ناتوانی در جمع آوری مالیات، ناتوانی در سرمایه گذاری بالای پولیس، تعلیم و تربیت، صحت و ترانسپورت است. همچنین کشورهای ثروتمند از استعداد و توانایی تمام نفوس کشور به اساس شایستگی و توانمندی های افراد استفاد می کنند و معیار استخدام، بهترین ها است. در کشورهای فقیر استخدام ها بر اساس روابط صورت می گیرد، این سبب می شود تا کشور محروم و ناتوان در استفاده از استعدادهای خود شود.

2. فرهنگ
چشم انداز، اعتقادات و طرز دید مردم. احصاییه های موجود نشان می دهد که 70 درصد نفوس 19 کشور ثروتمند جهان در مقابل دین بی تفاوت هستند. این بدان معنی است که بی باوری دینی یکی از دلایل ثروت است. امریکا استثنا است، چون با وجود ثروتمند بودن، دین باوری خود را نیز حفظ کرده است. در مقابل کشورهای فقیر عمیقا دیندار هستند و دینداری یک اصل مهم زندگی به شمار می رود. نظر به تخمین که موجود است نزدیک به صددرصد نفوس کشورهای فقیر دیندار هستند.

سوال اینجا است که چرا دینداری مانع ثروت می شود؟ طبیعی است که دینداران توجه زیادی برای دنیای اخروی می کنند و بیشترین وقت خود را صرف آن دنیا می کند. این سبب می شود تا وقت بیشتر، انرژی بیشتر و فکر بیشتر را برای انجام عبادت و امور دینی خود هزینه کنند. در کشورهای ثروتمند مردم به توانایی ها، استعداد، تلاش و اهداف خود باور دارند. مردم کشورهای ثروتمند از فروتنی و همدردی بلند برخوردار هستند.

3. جغرافیا
اتفاقا کشورهای فقیر در موقعیت هایی قرار گرفتند که اقلیم نامساعد دارند. زمان کم برای زراعت دارند، گرمی و سردی آب و هوای شان باعث امراض گوناگون می شود. اینها همه عوامل تنبلی و ضیاع وقت است. به عنوان مثال موجودیت یک نوع خاص پشه در افریقا، زمانیکه انسان ها و یا گاوهایی که به واسطه آنها قُلبه و کشت و کار می شود را می گزند، انسان ها و گاوها را تنبل و خواب آلود می سازد.

در کشورهای فقیر حداقل 5 نوع مریضی که در کشورهای ثروتمند دیده نشده است وجود دارد و همچنین کشورهای فقیر در موقعیت های نامناسب ترانسپورتی و ارتباطی قرار گرفته اند. بولویا محاط به خشکی و یورگاوی نیمه محاط به خشکی از جمله فقیرترین کشورهای امریکای جنوبی هستند. افریقا 15 کشور فقیر محاط به خشکه دارد که درآمد سرانه در آن کشورها کمتر از 600 دالر در سال است، افغانستان فقیر در آسیا نیز محاط به خشکی است. از منابع زیر زمینی و معادن کشورهای فقیر نیز استفاده انفرادی و اتنیک محوری شده است.

موجودیت نهادهای مفسد استفاده از سرمایه های زیرزمینی کشورهای فقیر را نیز در ساختن ثروت بی اثر ساخته اند، به طور مثال کشور کانگو غنی از ماده کالتان که برای ساخت و ساز باطری موبایل استفاده می شود، است اما نبود سیستم و شفافیت این سرمایه را به هدر داده است.

نتیجه اینکه 50 درصد ثروت کشورهای ثروتمند بر اساس شفافیت در نهادها و سیستم، 20 درصد بر اساس فرهنگ و 10 درصد هم با اساس موقعیت جغرافیای بدست میاید.


سلامت روانی از دیدگاه قرآن



     

سلامت روانی از دیدگاه قرآن:

مقدمه:

۱- اسلام وجود آدمی را متشکل از دو بعد روانی (غیر مادی) و جسمانی (مادی) معرفی می کند و سلامت هر یک را در گرو سلامت دیگری و متأثر از آن می داند.

سلامت روان به معنای تعادل و انسجام فراگیر در همه ابعاد جسمانی و نفسانی انسان است که تعقل و اندیشیدن، آگاهی، هدف داری، انصاف، عدالت، امانت داری، حقیقت جویی و تسلیم در برابر آن، رشد مستمر و آرامش از جمله علائم آن است و در مقابل، بیماری روانی خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی، عصیان، دنیا طلبی، ظلم و تعدی، ضعف اراده و سستی، اضطراب، ترس، خودپسندی، حسد و کینه دوزی و… از نشانه های آن می باشد.

۲- روان کلمه ای فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن و حدیث، نفس یا روح است و بیماری و سلامت روان در قرآن و حدیث غالبا به قلب» که شانی از شئون روح و نفس است، نسبت داده می شود. مانند فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ»و اِذ جائَ رَبِّه بِثَلبِ سَلیمِ»و اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلُوبِ المُؤمِنین» که در فارسی از آن به دل تعبیر می شود.

البته برای روان معانی دیگری نیز هست. منظور ما از روان در این مقدمه، بعد غیر مادی انسان است، زیرا انسان تنها همین بدن مادی و خاکی نیست، بلکه موجود به امتداد نظام هستی از عرش تا فرش است که بدن عنصری مبدأ ت و مرتبه نازله آن است. این حقیقت با کمترین تأمل در قرآن قابل درک است. آیاتی مانند آیه ۶۷ غافر و ۷ سجده حاکی از خاکی بودن انسان و آیاتی مانند ۹ سجده و ۷۶ ص، حاکی از عرشی بودن او است و آیات ۱۱ تا ۱۴ سوره مبارکه مومنون به این ترکیب مقدس اشاره نموده و آن را با جمله فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقِینَ» مورد ستایش قرار داده است.

۳- روح و بدن، هر یک برای خود سلامتی و بیماری مخصوص به خود را دارند و احیانا بیماری یکی از آنها سبب بیماری بدن سالم قرار دارد. تا جایی که می گویند: روح سالم در بدن سالم قرار دارد. پژوهشهای علمی نشان داده که ممکن است ریشه و علت بسیاری از ناتوانی های جسمی، نابسامانی های فکری و عاطفی باشد. مثلا امروزه معتقدند که دلهره و ناراحتی های فکری می تواند عامل مهمی برای ایجاد زخم معده باشد و یا معلولیت های جسمی علت بروز نگرانی ها و اضطراب ها باشد. لذا سلامت جسم و روح تا حد زیادی به هم پیوسته و مرتبطند.

و همچنین نظام تربیتی اسلام نسبت به سلامت همه جانبه انسان مسلمان، از همان آغاز شکل گیری نطفه اش شروع می شود. توصیه ها و نکات تربیتی مربوط به بهداشت روانی انسان را از هنگام انتخاب همسر و مسایل دوران جنینی و دوران شیرخوارگی و کودکی، گرفته تا تا دوران رشد و بزرگسالی، به مسلمانان آموزش می دهد و رعایت اصول تربیتی و بهداشت و سلامت روانی در کنار سلامتی جسم، تأکید می نماید و تن، روان و استعدادهای جسمی، معنوی و روانی انسان و نیز نفس انسانی را امانتی با ارزش و ودیعه الهی می داند که دستور گرامی داشت آن را می دهد.

قرآن کریم می فرماید:وَلَقد کَرِّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلنهُم فِی البِّرِ وَ البَحرِ وَ رَزَقنا هُم مِنَ الطَّیباتِ و فَضَّلنا هُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفصیلاً،» ما آدمیزدگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم برتری بخشیدیم).

بنابراین آسیب رساندن به این امانت گرامی الهی ممنوع است و اساسا تمام تعالیم الهی و نظام تربیتی دینی در راستای گرامی داشت و کرامت انسان، ارتقای نفس و روان انسان به مقام قرب الهی است که عالی ترین و بهترین محصول نظام بهداشت و سلامت روانی اسلام به شمار می رود.

خوشبختانه در سالهای اخیر در بین روان شناسان، توجه به دین و دستورهای دینی برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی افزایش یافته است. آنها معتقدند در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را کمک می کند، از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما، در معرفی ابتلاء به آن هستند، دور می سازد، زیرا هدف عمده ادیان الهی راهنمایی و هدایت بشر، کمک به چگونه زیستن و حفظ او در برابر انحراف از مسیر رشد بوده است. خداشناسی، کنترل بر شهوات و هوای نفسانی، هدایت، سعادت دنیوی و اخروی ما سلامت جسمی، روانی و روحی، آرامش فکری و قلبی، سلامت خانوادگی و اجتماعی، ایجاد روابط درست بین فردی، و موضوعات بسیار دیگری از این قبیل، از ویژگی های آموزشهای الهی است.

در ادامه این نوشتار بطور مختصر مباحثی در مورد سلامت روانی از دیدگاه قرآن» پرداخته می شود.

تعریف سلامت روان

راغب اصفهانی» در مفردات، سلامت را به معنای عاری بودن از آفات دانسته است.

لویس معلوف» در المنجد در تعریف سلامت می گوید:السّلامه البرائه من العیوب و ال آفه» سلامت، منزه بودن از عیب و مبرا بودن از آفت است.

شرتونی» در اقرب الموارد می گوید: سالم کسی است که از عیب و آفت نجات گرفته باشد».

احمد سیاح» در فرهنگ جامع نوین سلامت را به بی گزندی و بی عیب شدن معنا می کند.

فخر الدین طریحی» در مجمع البحرین می گوید: بهشت را دارالسلام می نامند چون ساکنان آن از هر آفتی سالم اند. به همین جهت خدای بزرگ در توصیف خود فرمود: السّلامُ المُؤمِن» برخی از عارفان گفتند: سالم کسی است که از هر عیب و آفت و نقص و نابودی در امان باشد، لذا خدای سبحان که عاری از هر نقص و عیب و آفت و نابودی است، مصداق واقعی سلام است.

دکتر محمد معین» در کتاب فرهنگ فارسی خود هشت معنا برای سلامت آورده است:

۱٫ بی گزند شدن، بی عیب شدن ۲٫ رهایی یافتن، نجات یافتن ۳٫ امنیت ۴٫ عافیت، تندرستی ۵٫ نجات، رستگاری ۶٫ خلاص از بیماری، شفا ۷٫ آرامش، صلح ۸٫ سالم، تندرست.

در فرهنگ نوین، علاوه بر تأیید معنای یاد شده در آن، سُلِمَ، سِلم و سلام را به معنای سکینه، صلح، آسودگی، أمن، امنیت و آرامش نیز معنا می کند.

از آنجا که همه این معانی سلامت در اسلام حقیقی و دین اصیل الهی تضمین شده است دین حقیقی، را اسلام و شخص معتقد به آن را مسلم نامیدند، و این همان معنای لغوی اخذ شده است و علی(ع) در تعریف مسلم فرمود: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم بمانند».

سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث

مفهوم سلامت در عرف لغت به معنای عاری بودن از هرگونه آفت است، شناخت آفات جسم و روح فرع بر شناخت خود جسم و روح است. کسی که روح را نشناخت چگونه می تواند آفات آن را بشناسد و تا زمانی که آسیب ها آفتها شناخته نشوند راه علاج و درمان آن هم قابل شناخت نخواهد بود. چنانچه برخی از امراض از قبیل وبا، سرخک، سرخچه و… در گذشته باعث مرگ و میر بسیار بودند، ولی پس از شناخت آنها و پیشرفت علم پزشکی با چیز سهلی – از قبیل تزریق واکسن جلوی آن همه مرگ و میرها گرفته شد. در بعد روانی نیز مسأله به همین منوال است. اگر روان و بیماری های آن کاملا شناخته شود، یقینا از هلاکت های معنوی و مرگ و میرهای انسانی جلوگیری خواهد شد.

این که در اسلام برای معرفت نفس آن همه ارزش قائل شده و آن نافع ترین علم معرفی شده و حتی شناخت خدا را به شناخت نفس مرتبط دانسته،به خاطر همین است که اگر روان انسان شناخته نشود نه تنها انسان به کمال نمی رسد؛ بلکه به خاطر عدم شناخت آفت ها و آسیب ها آن چه بسا در ورطه هلاکت می افتد. حال باید دید برای شناخت نفس و روان به کجا . چه منبع و چه کسی باید مراجعه کرد؟راستی چه کسی بهتر از جان آفرین از اسرار روان انسان آگاهی دارد؟ قرآن کریم در این رابطه می فرماید:

رَبُّکُم اَعلَمُ بِما فی نُفُوسِکُم» پروردگارتان به آنچه در جانتان است آگاهتر است.

و در آیه دیگر فرمود: یَسلَونَکَ عَن الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبَّی وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلم اِلّا قَلیلاً» درباره روح از تو می پرسند، بگو روح از عالم امر و از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است».

به هر حال برای آگاهی از مفهوم سلامت روان، از دیدگاه قرآن و سنت به برخی از آیات و روایات اشاره می کنیم، در قرآن کریم در ضمن دو آیه به روان سالم (قلب سلیم) اشاره شده است: یکی در سوره شعراء ضمن دعای ابراهیم خلیل(ع) که خداوندا! مرا در روزی که مردم برانگیخته می شوند (روز رستاخیز) شرمنده و رسوا مکن، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشند، مگر کسی که با قلب سلیم و روانی پاک به پیشگاه خدا آید: اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ».

آیه دوم شریفه، وَ اِنّ مِن شیعَتِه لماَ براهیمَ اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلبٍ سَلیمٍ» و از پیروان او حضرت نوح(ع) ابراهیم بود. به خاطر آور هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».

در تفسیر قلب سلیم، رسول خدا(ص) و اهلبیت اطهارش(ع) سخن ها گفته و تفسیرهای به ظاهر متفاوت کرده اند، لکن با دقت در آن روایات روشن می شود که تفاوتی در کار نیست. بلکه هر روایتی یک زاویه از زوایای مختلف آن را بیان کرده است، که اگر هر یک از آنها نباشد قلب، بیمار خواهد بود. از رسول خدا(ص) سوال شد، مرا از قلب سلیم چیست؟ فرمود: دین بلا شک و هوی و عمل بلا سمعه و ریاء جا» دین بدون تردید و عمل بدون ریا».

از امام صادق(ع) نقل شد که فرمود: قلب سلیم آن است که پروردگارش را ملاقات کند در حال که غیر خدا در او نباشد و هر قلبی که در آن شک و شرک باشد ساقط است.

علی(ع) در تفسیر قلب سلیم فرمود: لایصدر عن القلب السّلیم الّا المعنی المستقیم» معنای مستقیم یک معنای عام است که شامل اندیشه، گفتار و کردار می شود، در واقع امام(ع) در این حدیث ملاکی را برای سلیم بودن قلب ارائه کرد که برای همه قابل فهم باشد. در واقع قلب سلیم چشمه جوشانی است که هر چه در بعد اندیشه، عمل و گفتار صادر شود، همانند آب زلال مایه حیات است، آلوده، گندیده و مسموم نیست.

امام صادق(ع) از آبای گرامی اش از امیر المؤمنین(ع) حدیثی را نقل کرد که آن حضرت فرمود: همانطور که برای جسم شش حالت وجود دارد: صحت، مرض، حیات، موت، خواب و بیداری برای روح نیز این شش حالت وجود دارد: دانش، زندگی روان، نادانی، مرگ آن، تردید، بیماری آن، یقین، سلامت آن، غفلت، خواب آن، و مواظبت، بیداری آن است.

با دقت در این حدیث معلوم می شود که همه این شش امر قابل جمع و هماهنگ هستند، زیرا هر کدام به بخشی از جوانب روان نظر دارند، یکی به مفهوم سلامت روان و دیگری به علائم و نشانه های آن پرداخته است. از این که یقین را به صحت و سلامت روان تعبیر فرموده، بسیار جالب توجه است؛ زیرا یقین یعنی اطمینان محکم و ثابت و به تعبیر دیگر یعنی خاطر جمع و دارای جمعیت خاطر، یعنی حالتی که تمام ابعاد روحی انسان هماهنگ هستند، زیرا یقین از یک طرف به عامل تعادل روان که علم است نظر دارد، و از طرفی به حالت آرامش و اطمینان، پس سلامت روان به معنای تعادل نهادهای درونی انسان و گرایش فطری و جسمانی وی می باشد.

پس سلامت روان به معنای تعادل روان است و علائم آن این است که انسان به نور عقل خویش آنچه که زینت روانش می شود و او را به خدا نزدیک می کند، بر می گزیند و تمام ابعاد وجودی خود را شکوفاء می سازد، و بین آنها هماهنگی و تعادل برقرار می نماید، بر اثر این عدالت نفسانی که همان صراط مستقیم و وصول به کمالات انسانی است در عمل نیز منحرف نمی گردد و به پیروی از سفاهت که موجب ظلم به خویشتن و دیگران است، از عدل سرباز نمی زند. از این رهگذر معنای بیماری که یک معنا سلبی است روشن می شود. از این رو در قرآن کریم آمده است که:

مَن أَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشهً صَنکا» هر کس از یاد من اعراض کند، مبتلا به زندگی سختی خواهد شد».

این سختی ها فقر مالی نیست بلکه همان بیماری های یأس، دلهره، اضطراب، سردرگمی و افسردگی است که در متن نعمت های دنیوی و زندگی سراسر امکانات، دامنگیر افرادی می شود که از یاد خدا، دل برگردانیده اند و این همان عدم تعادل و هماهنگی حقیقت انسان با ماورای عالم ماده و مبدأ متعالی است. و گرنه، برکات و رحمت خاصه الهی شامل کسانی است که دارای سلامت روان باشند و در حفظ آن نیز کوشا باشند.

در قرآن کریم آمده است که:

وَلَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنوُا و اتَّقُوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الاَرِضِ» اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم».

پس از آگاهی از معنا و مفهوم سلامت روان، در دیدگاههای مختلف در رابطه با تحقق سلامت وجود چند امر لازم است:

۱- این که تمام آنچه را که لازمه وجود آن است دارا باشد، مثلا پیکر انسان برای تحقق سلامت خود نیازمند به عضو بینایی (چشم) می باشد و بدون آن معیوب و ناقص است.

۲- بین قوای وجودی شیء و اعضا و اجزای آن وحدت و هماهنگی باشد.

۳- علاوه بر آنچه که شایسته هستی او است و هماهنگی و توازن که بر آن حاکم است، آفتی از خارج بر او عارض نشده باشد. چه بسا جسمی همه آنچه را که لازمه سلامتی اوست داراست، لکن نفوذ یک میکروب آن را دچار التهاب و دگرگونی می نماید. در حقیقت، در تحلیل مفهوم سلامت به این نتیجه می رسیم که مفهوم سلامت (خواه سلامت جسم و خواه سلامت روان) به دو امر ایجابی و یک امر سلبی بر می گردد. از اینجا که روح و روان انسان از عالم امر است، هرگز معیوب و ناقص آفریده نشده و همه آنچه را که لازمه وجود او است دارد و از نظر خلقت بر اساس عدل و متوازن افریده شده است، زیرا عالم هستی بر اساس عدل و هماهنگی آفریده شده است چنانکه علی(ع) فرمود:بالعدل قامت السموات و الارض» و انسان نیز هماهنگ با سایر هستی آفریده شده است و خدای عادل حکیم انسان را نیز مشمول عدل تکوینی خود کرده است:الَّذی خَلَقَکَ فَسَوّیکَ فَعَدَلَکَ» پس باید مراقب بود که آفتی به او نرسد و از بیرون سلامت او آسیب نبیند.

علل و عوامل بهداشت و سلامت روان

در این فصل به برخی از آن علل و عوامل بهداشت و سلامتی روان اشاره می کنیم.

۱) ایمان به خدا

ایمان به خدا از بهترین سرمایه انسانی است که اگر در زندگی انسانها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است و اگر کسی اهل ایمان نباشد دائم در زیان بسر می برد:وَ العَصر انَّ الاِنسانَ لَفی خُسر الّا الَذینَ امَنوُا و عَمِلوُا الصّالِحاتِ…. با قسم به عصر که انسانها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند…».

ایمان، علم همراه با اعتقاد توأم با س و اطمینان است. طمأنینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است. ایمان به خدا دارای نتایج و آثاری است که به یک معنا قابل تقسیم به شناختی و رفتاری است، یعنی برخی از آثار آن در عقیده و بعضی دیگر در رفتار شخصی مومن ظاهر می گردد و در مجموع از او یک انسان قوی، قدرتمند، دارای سکینه و آرامش و بدون دلهره و اضطراب می سازد.

و یا در آیه دیگر خداوند می فرماید:

اَلَّذینَ امَنوا وَ لَم یَلبِسُوا إیمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُم الاَمنُ وَ هُم مُهتَدوُنَ» کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند.

این آیه را از شاخص ترین آیات مربوط به آرامش روانی دانسته اند که در آن امنیت، آرامش، بهداشت روانی و هدایت را از آثار ایمان بر می شمارد.

۲) اسلام

در کلمات اولیای دین، اسلام مایه آرامش و امنیت و وسیله ای برای سلامت روان معرفی شده است . وقتی کفر بیماری روان است قهرا اسلام باید سلامت روان به حساب آید.

علی(ع) در این رابطه فرمود:سپاس خدایی را که راه اسلام را گشود و راههای فراگرفتن و عمل کردن به احکام و دستورهای آن را برای آنان که خواهانند، آسان گردانید، ارکانش را در برابر آنان که به ستیزه بر می خیزند استوار نمود و آنها را برای کسانی که دست به دامنش زنند پناه گاه أمنی قرار داد و برای آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت ساخت و برای آنان که از منطقش پیروی کنند دلیل و برهان قرار داد….

در کلام دیگرش فرمود:خداوند اسلام را مخصوص شما قرار داد و شما را برای آن برگزید و این به خاطر آن است که اسلام از (سلامت) گرفته شده و کانون بزرگواری است.

بنابراین اسلام وسیله سلامت و امنیت برای روان آدمی است.

۳) تقوی

تقوی لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد زندگی انسانی همراه با آرامش و آسایش داشته باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند. در قرآن کریم و روایات اهلبیت برای تقوی آثار فراوانی نقل شده که از جمله آنهاست:

الف: حفاظت و حراست:

انسان با تقوی از شر اشرار و کید دشمنان در امانند و مکر آنان هیچ گاه بر ضرر اهل تقوی تمام نمی شود:وَاِن تَصبروُا و تَتَّقوا لا یَضُرّکُم کَیدُهمُ شَیئاً» اگر در برابر دشمنانتان استقامت به خرج داده و پرهیزگاری پیشه کنید نقشه های خائنانه آنها به شما زیانی نمی رساند.

ب: روشن بینی:

چشم دل انسان در اثر تقوی باز می شودو حقایق عالم را آن چنان که هست می بیند و در تشخیص وظایف دینی خود از یک آگاهی باطنی الهی برخوردار می گردد که در هیچ مورد دچار شک و تردید (که از جمله بیماری های روانی به حساب می آیند) نمی گردد، زیرا وظایف برای او به خاطر تعلیم باطنی الهی و نورانیت ضمیر، روشن می گردد: (یا اَیُّها الذَّینَ امَنُوا اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً) ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از (مخالفت فرمان خدا) بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد.

روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت و در آیه دیگر می فرماید:وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمکُم الله» از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم می دهد.

ج: نجات از سختی ها و روزی بی حساب :

خداوند برای اهل تقوی راه خروج از سختی ها و مشکلات زندگی را مقرر فرموده و برای آنان روزی بی حساب و پیش بینی نشده تقدیر کرده است: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرِجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» هر کس تقوا الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می سازد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد.

د: بخشش گناهان:

اگر اهل تقوی مرتکب گناهی بشوند خداوند به خاطر آن حالت پرهیزگاری که در آنهاست، از لغزشهای شان می گذرد و آنها را مورد عفو قرار می دهد: یا اَیُّها الذیَّینَ امَنُوا اتَّقُوا الله…. یُصلِح لَکُم اعمالَکُم وَ یَغفرلَکُم ذُنُوبَکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوی الهی پیشه کنید… تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد.

هـ: دخول در بهشت:

از آیات متعدد قرآن کریم استفاده می شود که اهل تقوی اهل بهشت و در جوار رحمت الهی زندگی می کنند: انَّ المُتَّقینَ فی جَناتٍ و عُیُونِ اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنینَ»به یقین پرهیزگاران در باغها (سر سبز بهشت) در کنار چشمه ها هستند، (فرشتگان به آنها می گویند) با سلامت و امنیت داخل این باغها شوید.

با دقت در آیات فوق معلوم می شود که آنچه که برای انسان ممکن است در زندگی مایه اضطراب، دلهره و غمگینی شود و باعث بیماری روانی گردد، با تقوی پیش گیری می شود و انسان در پناه تقوی دارای زندگی آرام می شود، لذا مشاهده می شود که اهل تقوی بدون هیچ گونه تشویش خاطر و دلهره و استرس زندگی را می گذرانند در حالی که ثروتمندان و قدرتمندان بی تقوی با دلهره و اضطراب زندگی می کنند.

۴- دل بسته نبودن به دنیا

بر اساس آیات و روایات اهل بیت، ریشه و منشاء همه مفاسد این عالم محبت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است: علی (ع) فرمود: » حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن» دوستی دنیا سر همه فتنه ها و ریشه همه محنتها و غمگینی هاست.

در قرآن مجید حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفی شده است: وَما الحَیاهُ الدُّنیا اِلّا متاعُ الغُرورِ»

امام صادق(ع) فرمود: راس کل حطیئه حب الدنیا. سر همه خطاها، محبت دنیاست.

و بالاخره جمع بین دنیا و آخرت نمی توان کرد و در یک دل نمی توان محبت خدا و محبت دنیا را جمع کرد. حال که دنیا این است که معلوم است که دلبستگی به آن، زندگی را تباه و دلها را مضطرب و بی قرار می سازد. پس دل نبستن به آنها و بی اعتنایی به مظاهر آن مایه رهایی از بسیاری از غمها، اندوه ها، استرس ها و نگرانی هاست لذا بی اعتنا بودن به آن یکی از عوامل بهداشت روان و سلامتی روان و پیشگیری از بیماری روانی است. البته باید توجه داشت دل بسته نبودن به دنیا به معنای استفاده نکردن از مواهب الهی در این عالم نیست.

۵- ازدواج

در قرآن کریم ازدواج به عنوان یکی از آیات الهی و وجود همسر به عنوان عامل تسکین و آرامش معرفی شده است: وَ مِن آیاتِه اََن خَلَقَ لکُم مِن اَنفُسَکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا الَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً و رَحمُه».

از نشانه های او(خدا) این است که همسرانی از جنس شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید و در میان شما مودت و رحمت قرار داد.

و در آیه دیگر حضرت حوا را وسیله آرامش و مایه تسکین حضرت آدم(ع) معرفی کرد: و جعل منها زوجها لیسکن الیها».

این آرامش از آنجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی ونشاط و پرورش یکدیگرند؛ بطوری که هر یک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که میان موجود و مکمل وجود او باید جاذبه، وجود داشته باشد که در آیه فوق از آن به مودت و رحمت» یاد شده است.

این آرامش و س ممکن است از نظر جسمی و یا از نظر روحی و یا از نظر فردی و اجتماعی باشد.

از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان افراد مجرد بیشتر دیده می شود و جنایات هولناکی نیز از آنها بیشتر سر می زند. هنگامی که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگی خانوادگی می گذارد، شخصیت تازه ای در خود می یابد و احساس مسئولیت بیشتری می کند و همین است معنای احساس آرامش در سایه ازدواج.

۶- پرداختن زکات

پرداخت زکات و انفاق به اهلش و دعای آنها در برابر این عمل باعث برکت در مال و کسب آرامش در روان می گردد. قرآن کریم می فرماید:خُذ من اموالِهِم صدقَه تُطَهُرُّهُم و تُزکّیهم بها و صلِّ علیهِم انَّ صلواتَکَ سَکَنٌ لَهُم و لله سَمیعٌ عَلیمٌ» از اموال آنها صدقه ای (به عنوان زکات) بگیر تا بوسیله آن، انها را پاکسازی و پرورش دهی و به (هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن، که دعای تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست.

در این آیه شریفه به قسمت از فلسفه اخلاقی، روانی و اجتماعی زکات اشاره شد که ای پیامبر، تو با گرفتن زکات از مال آنها، هم آنان را پاک می کنی و هم نمو و پرورش می دهی. آنها را از رذایل اخلاقی، از دنیا پرستی و بخل و امساک، پاک می کنی و نهال نوعدوستی، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش می دهی، از این گذشته مفاسد و آلودگی هایی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه بوجود می آید، با انجام این فریضه الهی بر می چینی و صحنه اجتماع را از این آلودگی ها پاک می سازی.

۷- ظلم نکردن

خداوند در قرا مجید می فرماید: الذّینَ آمَنُوا و لَم یَلبسوا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئِکَ لهُم الاَمنُ و هُم مُهتدون» آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند، امنیت برای آنهاست و هدایت مخصوص آنان است.

با دقت در این آیه روشن می شود که امنیت و آرامش روانی تنها موقعی بدست می آید که در جوامع بشری دو اصل حاکم باشد: ایمان و عدالت اجتماعی، چرا که اگر پایه های ایمان به خدا متزل گردد و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت از آن جامعه رخ بر می بندد. به همین دلیل با تمام تلاش و کوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط ناامنی های مختلف در دنیا می کنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعی دورتر می گردد. این نیست مگر آن که آن دو اصل آیه فوق، از عالم برداشته شده است، یعنی پایه های ایمان لرزان و ظلم جای عدالت را گرفته است. به هر حال تاثیر ایمان در آرامش و امنیت روانی برای هیچ کس جای تردید نیست همانطور که ناراحتی و جوان و سلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نیست.

۸- شفا بخشی قرآن

با مراجعه به آیات و روایات روشن می گردد که قرآن نسخه شفا بخش خدای سبحان برای بیماران روانی است. و ننزَّل مِن القرآن ما هُوَ شفاءٌ و رحمَه للمؤمنینَ» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان ما نازل می کنیم.

در آیات متعددی، از قرآن به عنوان شفا یاد شده، آن سان که گاه قرآن شفا دهنده دلها معرفی شده است. به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینه هاست. و رهنمود برای گروندگان (به خدا) آمده است.

این در حال است که قرآن در کنار شفا مایه هدایت دانسته شده: بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است».

واژه شفاء در لغت به معنای نقطه آخر چیزی است که مشرف به نابودی یا نجات باشد، از این رو شفا یافتن بیمار به معنای عافیت یافتن و نجات از بیماری است. بر همین پایه، مقصود از شفای قرآن نجات از انحطاط و سقوط مادی یا معنوی است که بوسیله هدایت انجام می پذیرد.

شفا در اصطلاح در مقابل بیماری ها، عیبها و نقص ها به کار می رود. بنابراین نخستین کاری که قرآن برای انسان انجام می دهد پاکسازی درون او از انواع بیماری های فکری، اخلاقی و اجتماعی است. سپس رحمت الهی شامل حالش می شود و فضایل انسانی و اخلاق الهی در وجود او جوانه می زند. آری در آیه (ما هُو شِفاءٌ و رحمَهٌ للمؤمینَ) شفا به پاکسازی و رحمت به بازسازی انسان اشارت دارد.

۹- توسل به اولیاء دین

توسل به اولیاء الهی مانند پیامبران و اوصیای گرامیشان یقینا مایه امن و آرامش روان است، زیرا علاوه بر این به تجربه ثابت شده که بسیاری از مشکلات و بیماری های جسمی و روانی با توسل حل و برطرف شده، در قرآن کریم و روایات اهلبیت نیز به آن دستور اکید داده شده است. به عنوان نمونه آیه شریفه (یا أیُّها الّذین امنُوا اتّقوا الله و ابتَغوا إلیه الوَسیله) ای کسانی که ایمان آورده اید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید.

وسیله در اصل به معنای تقرب جستن و یا چیزی است که باعث تقرب به دیگری از روز علاقه و رغبت می شود، می باشد. بنابراین وسیله در آیه فوق معنای وسیعی دارد و شامل هر کار و هر چیزی که باعث تقرب انسان به خدا می شود مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر، جهاد در راه خدا، عبادات، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق در راه خدا همچنین هر کار خیر و پسندیده می باشد. و همچنین شفاعت پیامبران، امامان و بندگان صالح هدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به خداست، در مفهوم وسیع توسل داخل است.

البته منظور از توسل به پیامبر و امام یا هر عبد صالح دیگر، این نیست که چیزی را از آنها مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروی از پیامبر و امام یا شفاعت آنان یا سوگند دادن خدا به مقام و مکتب آنها، از خداوند چیزی را بخواهند. این معنا نه بوی شرک می دهد و نه بر خلاف آیات قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون است.

البته توسل به اولیای الهی مورد قبول علمای شیعه و سنی است.

خاتمه:

لازم به تذکر است که علل و عوامل سلامتی روان در قرآن منحصر به این نه امر نیست، بلکه امور دیگری از قبیل: دعا و اذکار خاصی بویژه ذکر یونسیه، فرو بردن خشم، ذکر خدا، توجه به رحمت و قدرت لایزال خداوند، توسل به امام زمان بخصوص که امروزه وسیله امن و امان اهل زمین است و دهها عامل دیگر را می توان نام برد. امید است نوشتار حاضر برای تبیین معارف قرآنی، که در حد مقدور به بررسی آن پرداخته شده است مورد مرضی پروردگار باشد.

:D:lol::-);-)8):-|:-*:oops::sad::cry::o:-?:-x:eek::zzz:P:roll::sigh:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها